جدول جو
جدول جو

معنی ابوالقاسم بلخی - جستجوی لغت در جدول جو

ابوالقاسم بلخی
بلخی. او راست: کتاب محاسن خراسان
لغت نامه دهخدا
ابوالقاسم بلخی
(اَ بُلْ سِ)
بلخی. او راست: کتاب مقالات و آنرا به سال 276 هجری قمری تألیف کرده است. و امام محمد زکریای رازی را بر دو کتاب او ردیست. رجوع به ص 274 تاریخ الحکماء قفطی ص 274 س 13 و 14 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ زَ)
عبدالرحمان بن عبدالله بن محمد بن احمد لخمی، مکنی به ابوالقاسم (685-770 ه. ق.). از محدثان و فاضلان مغرب، و اصل او از سبته بود و در فاس در گذشت. او راست: الاشاده بذکر المشتهرین من المتأخرین بالافاده، که کتابی است در تراجم. (از الاعلام زرکلی از ازهار الریاض و جذوهالاقتباس). در فرهنگ اسلامی، محدث به کسی اطلاق می شود که در نقل و بررسی احادیث پیامبر اسلام تخصص دارد. این افراد در جمع آوری، تصحیح و تجزیه و تحلیل روایات پیامبر (ص) نقش ویژه ای دارند و در فرآیند بررسی حدیث به گونه ای عمل می کنند که احادیث صحیح به طور دقیق به نسل های بعدی منتقل شود. به همین دلیل، محدثان از جایگاهی خاص در تاریخ اسلام برخوردارند.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ سِ)
کرخی. ظاهراً از علمای عصر ملکشاه و صاحب حبیب السیر گوید: در یازدهم محرم سال چهارصدو نود و دو او بسعی حسن دماوندی (فدائی) راه عالم ابدی پیش گرفت. رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 364 شود
لغت نامه دهخدا
(بَ غَ)
عبدالله بن محمد بن عبدالعزیز مکنی به ابوالقاسم. از محدثان عامۀ عراق بود و از احمد بن حنبل و ابن المدینی و مشایخ مسلم و بخاری روایت کرد و عمری دراز نمود بحدی که کتاب المسند و کتاب معجم صغیر و کتاب معجم کبیر در صحابه و کتاب السنن علی مذهب الفقها. (بنا بنقل ابن الندیم) از تألیفات اوست و در سال 317 هجری قمری در یکصد و سه سالگی درگذشت. (از ریحانه الادب). و رجوع به ابن الندیم شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ سِ)
عبدالله بن محمد بن عبدالعزیز بن المرزبان بن شاهنشاه بن بنت احمد بن منیع بغوی. اصل او از بغشور شهرکی میان هرات و مروالروذ و مولد او بغداد به سال 213 هجری قمری و وفات در سنۀ 317 هجری قمری بوده است. وی از علی بن الجعد و خلف بن هشام البزاز و عبیدالله بن محمد بن عائشه و احمد بن حنبل و علی بن المدینی و جز آنان حدیث شنید و از او یحیی بن محمد بن صاعد و عبدالباقی بن قانع و محمد بن عمر الجعابی و دارقطنی و ابن شاهین و ابن حیویه و بسیاری دیگر روایت کنند و او ثقه و ثبت و مکثر و فهم و عارف است و او را بغوی از آن روی نامند که جد وی احمد بن منیع از مردم بغشور بود لیکن خود او از بغداد است. رجوع به معجم البلدان یاقوت بکلمه بغشور شود
لغت نامه دهخدا
بستی. از کتب اوست: کتاب الاشجار والنبات. کتاب وصف هوا جرجان. کتاب جوابه فی قدم العالم. کتاب فی عله الوزیر الموجه بوجهین. کتاب صون العلم و سیاسهالنفس. کتاب رسالته فی سیر العضو الرئیس من بدن الانسان.
لغت نامه دهخدا
ابن مظفر بن علی بن حسن بن مسلمه، مکنّی به ابوالقاسم. ادیب و شاعر و نویسنده بود (455 تا 493 هجری قمری) او را رسائلی است. (از معجم المؤلفین بنقل از الوافی صفدی ج 12 ص 203)
ابن حبشی بن قونی، مکنی به ابوالقاسم. تلعکبری از وی روایت کرده و در سال 332 هجری قمری وی را دیده است. او راست: کتاب الهدایا. (از معجم المؤلفین از الفهرست طوسی ص 98)
ابن مفید، مکنّی به ابوالقاسم. از فضلای قرن پنجم هجری، او راست: نزههالناظر و تنبیه الخاطر فی کلمات النبی و الائمه. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 245)
لغت نامه دهخدا
بلخی. او راست: کتاب تفسیر قرآن. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا